
- «عالی بودن، تابعی از شرایط نیست. مشخص شده است که عالی بودن، تا حد زیادی با انتخاب آگاهانه و انضباط در ارتباط است.»
بخشهایی از کتاب
از خوب به عالی اثر جیم کالینز
از خوب به عالی، نوشته جیم کالینز، شرکتهایی را بررسی میکند که نه تنها در طی زمان دوام آوردهاند، بلکه موفق شدهاند که از شرکتهای خوب، به مجریان فوقالعاده تبدیل شوند. یازده شرکتی که این جهش را داشتهاند، توانستهاند در طی پانزده سال، عملکرد خود را در بازار سهام، ۶.۹ برابر ارتقا بخشند. نویسنده در تلاش است تا به آنچه که وجه تمایز شرکتهای رهسپار تعالی از گروهی منتخب از شرکتهایی است که به این درجه نرسیدهاند، پی ببرد.
خوب، دشمن عالی است
چرا بسیاری از شرکتها نمیتوانند از شرکت خوب به عالی تبدیل شوند؟ یک تیم تحقیقاتی، بر اساس مجموعهای محدود از معیارها، یازده شرکت را که با مرور زمان ارزش خود را ثابت کرده بودند و در طی پانزده سال گذشته بازدهی بالاتری داشتهاند، شناسایی کرد.
این تیم، هفت ویژگی اساسی را که در این شرکتها به نحو منحصر به فردی مشترک بود، شناسایی کرد. این ویژگیها عبارتند از:
- رهبری سطح پنچ
- افراد شایسته در جایگاههای مناسب
- قابلیت مواجهه با حقایق کسب و کار
- قابلیت بهترین بودن در صنعت
- فرهنگ مبتنی بر نظم درون شرکت
- توان انتخاب تکنولوژیهایی که محرک جهش هستند
- قابلیت مدیریت تغییر به صورت طبیعی و نه از طریق روشهای انقلابی
رهبری سطح پنج
هریک از شرکتهای رهسپار تعالی، در زمان جهش، در رأس خود یک رهبر سطح پنج داشتهاند. این رهبران ترکیب منحصر بهفردی از تواضع شخصی و اراده حرفهای را به نمایش میگذارند. آنها موفقیت شرکت را مقدم بر موفقیت فردی قرار میدهند. آنها انگیزه دارند تا هر کاری را که لازم است، صرف نظر از منافع شخصی، انجام دهند تا تضمین کنند که سازمان به بالاترین سطح خود میرسد. این رهبران تضمین میکنند که شرکت، با رفتن آنها نیز به خوبی دوام خواهد آورد.
رهبران شرکتهای همتراز، بیشتر نگران شهرت خود و جمعآوری ثروت بودند. بیش از ۷۵ درصد این رهبران نتوانستند مبانی مورد نیاز برای تضمین موفقیت پایدار را پایهگذاری کنند. در بیش از ۶۶ درصد شرکتهای همتراز، امیال شخصی در عدم شکوفایی شرکت نقش داشت.
اول فرد…بعد هدف
تعیین راهبرد شرکت، اولین دغدغه رهبران سطح پنج نبود. اولین دغدغه آنها، کسب اطمینان از این بود که افراد شایسته در جایگاه مناسب قرار گرفته باشند. آنها افرادی را که واجد مجموعه مناسبی از ارزشها بوده و در رسیدن به آینده موفق به شرکت کمک میکردند استخدام کردند. علاوه بر این، کارمندان درون شرکت، به جایگاههایی که برایشان مناسبتر بود منتقل شدند و افرادی که مناسب شرکت نبودند، حذف شدند. پس از اینکه افراد مناسب در جای خود قرار گرفتند، رهبران درباره جهتگیری شرکت تصمیم گرفتند. این رهبران میدانستند که با وجود افراد متعهد، با انگیزه و با انضباط در جایگاه خود، ایجاد تغییرات در جهتگیری راهبردی، آسانتر خواهد بود.
با واقعیتهای ناخوشایند روبرو شوید (اما هرگز ایمان خود را از دست ندهید)
جهش از خوب به عالی بدون شکست، نتیجه تصمیمات خوبی بود که به خوبی پیادهسازی شده بودند. این شرکتها با واقعیتهای ناخوشایند مواجه شده بودند و از آنها بهعنوان چارچوبی برای گسترش همه تصمیمات خود استفاده کردند. شرکتهای همتراز، در این کار شکست خوردند. در بسیاری از شرکتهای همتراز، کارشناسان اجرایی آنقدر از رهبر میترسیدند که نمیتوانستند او را درباره واقعیتها قانع کنند. این امر، به صورت اجتنابناپذیر منجر به عملکرد متوسط شرکت میشد. رهبری فقط درباره چشمانداز نیست، بلکه همچنین در ارتباط با ایجاد محیطی است که کارمندان بتوانند شنیده شوند.
بسیاری از شرکتهای همتراز، وقتی با واقعیتهای ناخوشایند مواجه شدند، دستپاچه شده و آماده بودند که شکست را بپذیرند. شرکتهای رهسپار تعالی، هنگام مواجهه با حقیقت ناخوشایند تسلیم نشدند. در عوض سرزنده و پرانرژی بودند و عزم بیشتری برای مبارزه داشتند تا در صنعت خود به بهترین تبدیل شوند. آنها با وجود درک این واقعیتها، ایمانی تزلزلناپذیر به توانایی خودشان برای برندهشدن در پایان داشتند.
مفهوم خارپشتی (سادگی در چهارچوب سه محور فکری)
یک مثل قدیمی یونانی میگوید: «روباه خیلی چیزها میداند، اما خارپشت یک چیز بزرگ میداند.» در دنیای کسبوکار شرکتهایی هستند که پیچیدگیهای جهان را میبینند و سعی میکنند جهتهای مختلف زیادی را دنبال کنند. اینها روباهها هستند. در مقابل، آنهایی هستند که میخواهند پیچیدگیها را در قالب ایدههای ساده، آسان کنند. اینها خارپشتها هستند. شرکتهای رهسپار تعالی همگی میخواهند پیچیدگیهای محیطی را که در آن عمل میکنند ساده سازند و آن را به یک ایده ساده خارپشتی تقلیل دهند. شرکتهای همتراز در انجام این کار شکست خوردند.
توسعه ایده خارپشتی درباره تعیین اهداف نیست، بلکه درباره آگاهی یافتن از این است که شرکت چهچیزی را به بهترین نحو انجام میدهد. شرکتهای رهسپار تعالی، بهطور غریزی نسبت به آنچه که بهتر انجام میدادند، آگاه بوده و هیچوقت به سمت انجام کار دیگری منحرف نشدند. آنها متوجه بودند که برای بهترین شدن در صنعت باید چهکار کنند. آنها دقیقاً میدانستند چهجهتی را باید پیش بگیرند، زیرا حقایق را درک کرده بودند. شرکتهای همتراز هیچوقت متوجه حقایق نشدند و راهبردها را بدون دانش مورد نیاز تعیین کردند.
فرهنگ مبتنی بر نظم
افراد بیانضباط به مدیریت دقیق نیاز دارند. شرکتها، سیستمهای اداری را توسعه میدهند تا کارمندانی را که به مدیریت دقیق نیاز دارند، مدیریت کنند. مدیریت اداری، کارمندانی را که روحیۀ کارآفرینی داشته و اشخاص منظم و باانگیزهای هستند، ناامید میکند. بدین ترتیب حاکمیت اداری روحیۀ کارآفرینی را میکشد.
در ایجاد یک فرهنگ مبتنی بر نظم، حاکمیت اداری را میتوان کنار گذاشت. رهبران سطح پنج فرهنگهای پایدار انضباط را ایجاد کردهاند. در شرکتهای همتراز رهبر، نیروی پیشران انضباط در شرکت بود. این رویکرد نسبت به انضباط، قادر نیست فراتر از رهبر دوام بیاورد.
عمل با انضباط، باید بر اساس فهم حقیقت بنا شود. شرکتهای رهسپار تعالی، کاملاً به ایدۀ خارپشتی متعهد باقی ماندند. هر کاری که انجام میدادند بایستی متناسب با مفهوم میبود. آنها بهطور عمد، اقداماتی انجام دادند تا هر چیزی را که از ایدۀ خارپشتی پشتیبانی نمیکرد حذف کنند. رویکرد همه یا هیچ، تعهد استواری به آنچه که بهتر از همه انجام میدادند داشت. هریک از شرکتهای همتراز، یا انضباط مورد نیاز برای درک این ایده را نداشتند، یا فاقد این انضباط بودند که به آن پایبند بمانند.
شتابدهندههای تکنولوژی
تکنولوژی، رشد را ایجاد نمیکند اما هنگامی که درست انتخاب شود میتواند رشد را تسریع کند. شرکتهای رهسپار تعالی، متوجه شدند که تنها تکنولوژیهایی که از ایدۀ خارپشتی پشتیبانی میکنند مرتبط بوده و باید مدنظر قرار میگرفتند. آنها در رویکردشان نسبت به تکنولوژی منضبط بودند و از تکنولوژیهایی که از این مفهوم حمایت نمیکردند اجتناب میورزیدند. آنها از تکنولوژیهای پشتیبان این ایده استقبال میکردند و اغلب در کاربرد این تکنولوژیها پیشرو بودند. شرکتهای همتراز با ترس از اینکه مبادا از بقیه عقب بمانند، مکرراً و بدون فکر زیاد به سمت تکنولوژیهای جدید میرفتند.
تحقیقات نشان دادهاند که تکنولوژی، نه باعث نزول شرکتها شده و نه علت تعالی آنها بوده است.
چرخۀ رشد و چرخۀ نابودی
فرایند جهش در شرکتهای رهسپار تعالی در یک لحظه اتفاق نیفتاد. بلکه نتیجۀ اقدامات متعددی بود. توسعۀ فرایندی که در نهایت منجر به نتایج فوقالعاده شد. هیچ رویداد واحدی وجود نداشت که ناگهان باعث پیشرفت شده باشد. در شرکتهای رهسپار تعالی، تبدیل در طی یک فرایند آهسته و آگاهانه اتفاق افتاد. اقدامات متعددی که منجر به لحظۀ پیشرفت شدند. حتی موقعیتهای جدی مانند زیان مالی، نمیتوانستند شرکتهای رهسپار تعالی را از جریان قطعی اقداماتشان منحرف کنند. این شرکتها صبور و منضبط باقی ماندند. شرکتهای همتراز تسلیم فشارهای کوتاهمدت شدند.
شرکتهای رهسپار تعالی اقدامات پیوستهای را در چارچوب ایدۀ خارپشتی انجام دادند و نتایج مثبت متعددی را جمعآوری کردند که بعداً به ذینفعان انرژی داده و نیروی جنبشی را ایجاد کردند که در نهایت منجر به جهش شد. این اثر چرخۀ رشد است.
از خوب تا عالی تا ساختهشده برای ماندن
شرکتهای عالی ماندگار، چند ایدئولوژی اصلی دارند. وجود آنها صرفاً برای پول درآوردن نیست. هر شرکت عالی، باید ارزشهای اصلی برای خودش داشته باشد. هیچ مجموعۀ خاصی از ارزشها وجود ندارد که مؤثر واقع شود، اما ارزشها باید در یک شرکت ساخته و در طول زمان حفظ شوند. راهبردها و اعمال باید بر هم منطبق باشند تا پهلو به پهلوی محیط متغیر کسبوکار حرکت کنند اما هدف اصلی شرکت باید حفظ شود.
یازده شرکتی که جهش از خوب به عالی را انجام دادند، رفتارهایی را نشان دادند که میتواند در هر ساختار شرکتی پیاده شود. پیادهسازی روشمند این مفاهیم و حذف سایر اصول، زندگی را سادهتر میکند و منجر به بازده فوقالعاده میشود. شکست در پیشبرد ایدههای بهکار گرفته شده توسط شرکتهای عالی، به سرعت باعث پسرفت میشود.