اربعین

- ابنطاووس در ادامۀ تبیین موضوع اربعین امام حسین علیه السلام، با بهکارگیری برشی روایی، به بیان حضور جابر بن عبدالله انصاری بر مزار آن حضرت اشاره میکند. بر این اساس، آن زمان که کاروان اسیران و در رأس آنها، امام زینالعابدین علیه السلام به کربلا رسیدند، با جابر روبهرو شدند که در آن روز برای زیارت قبر امام حسین علیه السلام بدانجا آمده بوده است
اَرْبَعین، چهلمین روز پس از شهادت امام حسین علیه السلام که نزد امامیه دارای ارزشی آیینی است و براساس اعتقادی نسبتاً کهن، سر بریدۀ آن امام در چنین روزی به بدن وی در کربلا الحاق گردید.
جایگاه و ارزش فاصلۀ زمانی چهلروزه از هنگام وفات مؤمن، یکی از معتقدات و باورهای کهن نزد مسلمانان به شمار میآید که نشانهها و بازتاب این اعتقاد را در طیف گستردهای از مفاهیم گوناگون اندیشۀ اسلامی میتوان مشاهده نمود. به نظر میرسد این جایگاه و ارزشمندی در دو سویۀ مختلف نمود و بروز یافته است: سویۀ نخست دربردارندۀ مفهومی ماورایی است که گونهای از سیر تکاملی را به ذهن متبادر میکند؛ و سویۀ دوم بیانگر نمایش اندوهی از سوی کسان برای درگذشته است. قابلتوجه آن است که با توجه به نقش تعیینکنندۀ امام حسین علیه السلام و واقعۀ کربلا نزد شیعیان، اندیشۀ اربعین، با هر دو سویۀ آن، در اربعین آن امام بزرگوار نمودی جدی یافته، و نهتنها بهروشنی نمایان است، بلکه خود برسازندۀ سویۀ سومینی هم شده که در میان شیعیان به «زیارت اربعین» شهرت یافته است.
با نگاهی به برخی نشانههای بازمانده از پیشینۀ اندیشۀ «۴۰ روز» نزد مسلمانان، بررسی اربعین امام حسین علیه السلام و درک مفهوم آن نزد شیعیان روشنتر خواهد شد. شک نیست که عدد ۴۰ و چهلمین روز پس از واقعهای بهعنوان روزی معین دارای پیشینهای بسیار کهن، و دارای نمونههای فراوان است، اما در اینجا آن ۴۰ روز که به موضوع مرگ مؤمن ارتباط مییابد، مورد توجه قرار دارد. بهعنوان یکی از شاخصترین موارد ظهور و بروز سویۀ نخست این اندیشه میتوان به برخی قصص روایی، ازجمله قصۀ هابیل و قابیل اشاره کرد.
در ناآگاهی قابیل نسبت به چگونگی بهخاکسپاری هابیل آمده است که او تا ۴۰ روز پس از کشتن برادر، نمیدانست با جسد بیجان او چه کند، تا آنکه در چهلمین روز، با مشاهدۀ پرندگان، رسم دفنکردن را آموخت.
در قصص حضرت عیسى علیه السلام آمده است که از زمان تصلیب تا صعود آن حضرت ۴۰ روز به طول انجامید و وی پس از ۴۰ روز صعود کرد. همچنین است کارنـامۀ اعمال مؤمن که برپایۀ روایات، ۴۰ روز پس از مرگ او، ضمن گشایش دروازههای آسمان برای وی، اعمال نیک او هم از آن دروازهها گذر میکند.
نشانههـایی از آنچه بهعنوان سویۀ دوم از آن یاد شد ــ و در شکل کلی آن در مفهوم «گریستن» نمـودار میگردد ــ میتـوان در برخی روایات پی جست. در روایات قصۀ هابیل، گفته شده که حضرت آدم از زمان آگاهییافتن از مرگ فرزند، به مدت ۴۰ روز در این اندوه گریست. در همین راستا، دستهای از روایات دیده میشوند که توجه آسمان و آسمانیان به مرگ مؤمن در آنها نمودار و بزرگنمایی، و به گریستن چهلروزۀ آسمان و زمین بر او اشاره شده است.
۴۰ روز مصیبتکشی و عزاداری حضرت فاطمه علیها السلام بر وفات پیـامبر اسلام صلی الله علیه و آله بهعنوان نمونهای دیگر قابل اشاره است.
گریستن که در نمونهها بدان اشاره شد، به نوعی کاملاً قابلتوجه در روایات مربوط به شهادت امام حسین علیه السلام دیده میشود. در دستهای از روایات از امام صادق علیه السلام که از سوی برخی یاران آن حضرت روایت شده، این موضوع به گونههایی تقریباً یکسان آمده است که آسمان و زمین و خورشید ۴۰ روز به سختی و تیرگی برای شهادت امام حسین علیه السلام خون میگریند، کوهها ناآرام میشوند، فرشتگان ۴۰ روز بر آن شهید میگریند و خورشید ۴۰ روز در طلوع و غروب سرخی غیرقابلوصفی مییابد. در این میان، ازآنجاکه گروهی از روایات مربوط به قتل یحیی بن زکریا، پیامبر بشارتدهنده به عیسی بن مریم، در برخی موارد همچون جداشدن سر از بدن، نهادهشدن سر بریده در طشت، ۴۰ روز گریستن خورشید، و بهکارگیری اصطلاح سیدالشهداء برای وی، مشابهتهایی را با شهادت امام حسین علیه السلام در بر دارد، اسباب بروز دستهای از روایات را فراهم آورده است. در این گروه روایات، با کنارهمگذاری نام امام حسین علیه السلام و یحیی بن زکریا، نهتنها مفاهیم یادشده در قرآن کریم به هر دوی این بزرگواران منسوب شده، بلکه آمده است که آسمان تنها برای این دو شهید ۴۰ روز گریست.
اندیشهای که در آن، مفهوم بهکمالرسیدن و آمادهشدن برای گذر از این جهان به نوعی در روایات بازتاب یافته، در واقعۀ شهادت امام حسین علیه السلام با موضوع الحاق سر آن بزرگوار به بدن وی در چهلمین روز شهادت ایشان قابل انطباق است. ابوریحان بیرونی آشکارا بیان داشته است که ۲۰ صفر، روزی است که سر آن امام به بدن ایشان ملحق، و همراه با آن به خاک سپرده شد. این موضوع را با توضیح بیشتری در برخی از آثار ابنطاووس میتوان بازجست. وی به موضوعی دربارۀ سفر امام چهارم علیه السلام به همراه دیگر افراد اهلبیت، از شام به مدینه اشاره کرده که با کسب مجوزی، در میانۀ راه، مسیر خود را به سمت کربلا تغییر داده و در روز ۲۰ صفر که مصادف با اربعین امام حسین علیه السلام است، بدان وادی رسیده و سر آن بزرگوار را به بدن ایشان ملحق کردهاند. بااینهمه، در بیشتر منابع، آوردهشدن سر بریدۀ امام و الحاق آن به بدن وی، توسط نعمان بن بشیر و به دستور یزید بن معاویه اعلام شده است. موضوع الحاق سر به بدن امام در چهلمین روز شهادت آن حضرت، موضوعی است که در سدههای بعد هم برخی از نویسندگان بیـان کردهاند. اما کسانی، بهویژه میرزا حسین نوری، حضور اسیران در ۲۰ صفر ۶۱ بر مزار امام حسین علیه السلام و دیگر شهیدان کربلا، و نیز دیدار با جابر بن عبدالله را بهسختی نقد کرده و با بیان دلایلی احتمال وقوع این امر را ناممکن دانستهاند.
ابنطاووس در ادامۀ تبیین موضوع اربعین امام حسین علیه السلام، با بهکارگیری برشی روایی، به بیان حضور جابر بن عبدالله انصاری بر مزار آن حضرت اشاره میکند. بر این اساس، آن زمان که کاروان اسیران و در رأس آنها، امام زینالعابدین علیه السلام به کربلا رسیدند، با جابر روبهرو شدند که در آن روز برای زیارت قبر امام حسین علیه السلام بدانجا آمده بوده است؛ پس همه با هم به عزاداری و نوحهسرایی پرداختند؛ بدین ترتیب، ابـنطاووس آنچـه را که به زیارت قبر امام علیه السلام مربوط میشود، با روز اربعین در هم میتند. هر دو موضوع بهکارگیری اصطلاح «زیارت اربعین»، و نیز حضور جابر، پیش از یادکرد ابنطاووس هم دارای پیشینه بوده است؛ بیرونی تصریح دارد که در زمان وی، ۲۰ صفر را ازآنرو که ۴۰ کس از اهلبیت آن حضرت علیه السلام به زیارت قبر ایشان آمدهاند، و نه مستقیماً به آن سبب که چهلمین روز شهادت ایشان بوده است، روز «زیارت اربعین» مینامند و شیخ مفید بخشی از المزار خود را به فضایل زیارت اربعین اختصاص داده است. از سوی دیگر، حضور جابر بر مزار آن حضرت با بسیاری از اسناد و مدارک پیش از ابنطاووس، همچون عمادالدین محمد طبری و با قدری تفاوت در بیان، توسط ابننما تأیید میشود. آنچه در اینجا رخ داده، این است که مؤلف چند موضوع را در کنار یکدیگر آورده است: حضور جابر برای زیارت قبر امام علیه السلام، تغییر مسیر اسیران به سمت کربلا و آوردن سر آن حضرت توسط اسیران بدانجا در همان روز، دیدار امام سجاد علیه السلام و جابر، و نیز موضوع زیارت اربعین. بدون توجه به نقدهای صورتگرفته بر این موضوعات و کنار هم آمدنها، و یا اینکه موضوعات بیانشده توسط ابنطاووس دارای سابقه بوده یا نه، واقعیت این است که این بیان و چینش، بهعنوان یک نقطۀ عطف، از سویی سبب تثبیت روز ۲۰ صفر بهعنوان اربعین و چهلمین روز شهادت و روز زیارت قبر آن بزرگوار، و از سویی دیگر سبب جهتدهی و تدوین مفاهیمی همچون دعای زیارت اربعین گشت. ابنطاووس ادعیۀ زیارت اربعین را از آغاز تا انجام، به همراه زیارت دیگر شهدا، که در آخر با وداع به پایان مـیرسد، با شرح و بسط آورده است.
آنچه بهعنوان زیارت اربعین از زمان بیرونی بیان شده، و در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام هم به آن بهمثابۀ یکی از ۵ ویژگی مؤمن اشاره شده است، در دورههای متأخر بهعنوان یکی از روزهای خاص عزاداری امام حسین علیه السلام، حتى با بهکارگیری اصطلاح جاافتادۀ «اربعین حسینی» با برخی آدابورسوم ازجمله قرائت دعای زیـارت اربعین همراه گشته است. بهعنوان یکی از آیینهای مذهبی در میان شیعیان از هر بومی، باید گفت که برای چنین روزی، از یکی ـ دو شب قبل، روضهخوانی آغاز میشود که بیشتر با نذورات و تشکیل مجالسی برای پـاسداشت آن روز ادامه مییـابد. اجرای تعزیه، شبیهخوانی، برپایی دستههای عزاداری و نوحهخوانی، و بهویژه انبوهی نذورات در این روز مرسوم است.
در این حدود زمانی، مردم برپایۀ گونۀ اعتقادات و میزان اهتمام خود، با حضور در بقاع متبرکه و «دخیلبستن» به بزرگان دین و ائمۀ اطهار، برای رفع نیازها و مشکلات خود دعا میکنند.